English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1182 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
catch-phrase U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
catch-phrases U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to invert a phrase U عبارتی را پس و پیش کردن عبارتی را قلب کردن
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
portmanteaux U واژه مرکب از دو واژه
portmanteau U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus U واژه مرکب از دو واژه
and accordingly <conj.> U و یا به عبارتی
and ... respectively <conj.> U و یا به عبارتی
or rather <conj.> U و یا به عبارتی
phrasal U عبارتی
phrase structure U با ساخت عبارتی
A passage frome the book of gulistan. U عبارتی از کتاب گلستان
a pejorative term U عبارتی تنزل دهنده
declarative statement U عبارتی در برنامه که به کامپایلر یا مفسر
it is a passage from gulistan U فقره یا عبارتی از گلستان است
declarations U عبارتی در برنامه به کاپایلر یا مفسر حالت
an idiomatic experssion U عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
declaration U عبارتی در برنامه به کاپایلر یا مفسر حالت
version U کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
phraseograph U عبارتی که نشانی برای ان درست شده است
versions U کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
draw attention U توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
attestation clause U عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
transliteration U نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
salvo U شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
salvoes U شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
break clause U عبارتی درقرارداد که در ان نحوه نقض قرارداد شرح داده شده است
statements U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
statement U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest U پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
narrative statement U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
commands U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
acrostic جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده
commanded U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
average clause U عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
precatory words U عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
termed U واژه
terming U واژه
neologisms U نو واژه
neologism U نو واژه
term U واژه
worded U واژه
word U واژه
mosul U واژه
searched U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searches U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searchingly U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
remark U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarked U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarking U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarks U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
rem U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
disclaimer U عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimers U عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
sans recours U عبارتی که فهرنویس وقتی به نمایندگی ازجانب دیگری فهر نویسی میکند قبل ار امضا می نویسد وبنابراین شخصا" مسئوولیتی در قبال نکول نخواهد داشت
glossary U واژه نامه
coinage U ابداع واژه
pejorative U واژه تحقیری
word count U واژه شماری
intercalation U واژه افزایی
word deafness U واژه کری
word-blindness U واژه کوری
buzz word U رمز واژه
buzz words U رمز واژه
lexicology U واژه شناسی
neolalia U واژه تراشی
worded U واژه سخن
neologism U واژه تراشی
loanword U واژه بیگانه
loanword U واژه عاریه
synonym U واژه مترادف
neologisms U واژه جدید
keyword U واژه کلیدی
neologism U واژه جدید
score out that word U ان واژه را خط بزنید
neologisms U واژه تراشی
word U واژه سخن
word blindness U واژه کوری
philologist U واژه شناس
the root of a word U ریشه واژه
stimulus word U واژه محرک
punctuation for reference U زیر واژه
wordbook U واژه نامه
word book U واژه نامه
lexicon [dictionary] U واژه نامه
cognate U واژه هم ریشه
synonym U واژه هم معنی
glossaries U واژه نامه
synonyms U واژه مترادف
glossary U واژه نامه
paronym U واژه هم ریشه
dissylable U واژه دوهجائی
wordbook U واژه نامه
synonyms U واژه هم معنی
word order U ترتیب واژه ها
dictionary U واژه نامه
octosyllable U واژه هشت هجائی
lexicon U واژه نامه دیکسیونر
lexicons U واژه نامه دیکسیونر
dictionary sort U ترتیب واژه نامهای
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
an inseparable prefix U سر واژه جدا نشدنی
homely [British E] <adj.> U سنگین [واژه تحقیری]
homely [British E] <adj.> U خفه [واژه تحقیری]
septisyllable U واژه هفت هجائی
wordprocessing program U برنامه واژه پردازی
score out that word U روی ان واژه خط بکشید
homely [British E] <adj.> U بیمزه [واژه تحقیری]
pentasyllable U واژه پنج هجائی
teragram U واژه چهار حرفی
polysllable U واژه جند هجائی
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
word choice test U ازمون واژه گزینی
word building test U ازمون واژه سازی
word span test U ازمون فراخنای واژه ها
wordage U کلمات واژه بندی
word association test U ازمون تداعی واژه ها
prandial U واژه شوخی امیز
syncopation U کوتاه سازی واژه
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
post fix U در پایان واژه چسباندن
logomachy U بازی واژه پردازی
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
slang U واژه عامیانه وغیر ادبی
nomenclature U فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
glossary U واژه نامه ضمیمه کتاب
dictionary U کتاب لغت واژه نامه
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
spicery U انباری ادویه [واژه قدیمی]
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
dictionaries U کتاب لغت واژه نامه
glossaries U واژه نامه ضمیمه کتاب
malaprop U کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
God bless [you] ! U خدا حافظ [واژه کهنه]
purism U واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
rebus U نشاندادن واژه ها بصورت مصور
a word with a pejorative connotation U واژه ای با معنای ضمنی منفی
cantoria U [واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
bawdry U زنا [دین] [حقوق] [واژه قدیمی]
lexigraphy U یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
homely [British E] <adj.> U عادی و خسته کننده [واژه تحقیری]
parathesis U پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
sanshifter U واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
anglo-chinois U [واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
alinik design U واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
to inspan oxen U این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
Genius Loci U نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
kpsi U [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
is intervocalic U حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
logograph U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
this word occurs in gulistan p U این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
logogram U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
split infinitive U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
paragram U جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
worid U کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
Chrismon U [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
split infinitives U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
Cinquecento U [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
Pronoia U واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
electrographic architecture U [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
mindfully U با توجه
turn to U توجه
assiduity U توجه
attention to orders U توجه
attentiveness U توجه
NB U توجه!
mindfulness U توجه
attendance U توجه
heedfulness U توجه
attendances U توجه
adverence U توجه
tendance U توجه
advertence U توجه
advertency U توجه
unconsidered U بی توجه
heedfully U با توجه
attention U توجه
keeps U توجه
regards U توجه
heeds U توجه
inattentive U بی توجه
heeding U توجه
heeded U توجه
heed U توجه
oblivious U بی توجه
attentions U توجه
re- U با توجه به
re U با توجه به
cares U توجه
cared U توجه
care U توجه
noting U توجه
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1affixation
1popsicle
1pedal pamping
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com